4408
|
یاد
|
حافظه ، خاطره ، یادآوری ؛ (درقدیم) بر زبان آوردن نام خدا ، ذکر ؛ (در قدیم) بر زبان یا به قلم آوردن نام کسی ، ذکر نام ؛ (در قدیم) بیداری .
|
|
4409
|
یادگار
|
آنچه از کسی یا چیزی باقی میمانَد و خاطرهی او را در اذهان زنده نگهمیدارد ؛ یاد ، خاطره؛ یادگاری ؛ (به مجاز) فرزند خلف به جا مانده از پدر و جد ، جانشین ، وارث ؛ (در قدیم) نشان، اثر ؛ (در قدیم) ماندگار ، ماندنی .
|
|
4410
|
یادمهر
|
یاد و خاطرهی مهر و محبت و دوستی ؛ یادآورندهی دوستی و محبت .
|
|
4411
|
یارا
|
توانایی ، قدرت ؛ جسارت ، جرآت ؛ (در قدیم) فرصت ، مجال .
|
|
4412
|
یارالله
|
(فارسی ـ عربی) دوست خدا .
|
|
4413
|
یاردخت
|
(یار + دخت = دختر) دخترِ معشوق ؛ (به مجاز) دختر قرین و همراه ؛ دخترِ کمک کننده و یاور و مددکار ؛ دختر همدم و مونس .
|
|
4414
|
یاز
|
نمو کننده و بالنده ؛ (در گیاهی) درختی که شاخههای خود را بگستراند .
|
|
4415
|
یاس
|
(در گیاهی) درختچهای زینتی با ارتفاع حدود دو متر دارای گلهای زرد ، سرخ ، سفید و بنفش و بسیار معطر .
|
|
4423
|
یاسناز
|
(به مجاز) به زیبایی و طراوت یاس .
|
|
4416
|
یاسان
|
(دساتیر) از برساختههای فرقهی آذرکیوان ؛ (در اعلام) یاسان را نام پیغمبری دانستهاند و کتابی به نام ' نامه شت و خشور یاسان ' در دساتیر درج شده است .
|
|
4417
|
یاسر
|
(عربی) شترکُش که گوشت قسمت کند ؛ آسان ، چپ ، طرف چپ ؛ (در اعلام) نام صحابی مشهور پدرِ عمار .
|
|
4418
|
یاسمن
|
(در گیاهی) درختچهای زینتی دارای گلهای درشت و معطر به رنگهای سفید ، زرد و قرمز .
|
|
4419
|
یاسمندخت
|
(یاسمن + دخت = دختر) دختر یاسمنگونه ؛ (به مجاز) دختر زیبا و با طراوت و معطر .
|
|
4420
|
یاسمین
|
(= یاسمن) ، ← یاسمن .
|
|
4421
|
یاسمینا
|
(یاسمین + ا (پسوند نسبت)) منسوب به یاسمین ، ← یاسمین و یاسمن .
|
|
4422
|
یاسمینه
|
(یاسمین + ه (پسوند نسبت)) منسوب به یاسمین ، ← یاسمین و یاسمن .
|
|
4424
|
یاسین
|
(عربی) (= یس) سورهی سی و ششم از قرآن کریم ، دارای صدو هشتاد و یک آیه .
|
|
4425
|
یاشا
|
(ترکی) به معنی زنده باد ! ، آفرین ! .
|
|
4426
|
یاشار
|
(ترکی) جاویدان ، همیشه زنده .
|
|
4427
|
یاشیل
|
(ترکی) سبز چمنی ، سبز ، کبود .
|
|