1860
|
ساتگین
|
(ترکی) ساتکین ، پیالهی بزرگی که با آن شراب میخوردهاند ؛ (به مجاز) شراب ، مطلوب ، محبوب.
|
|
1861
|
ساتیار
|
(اوستایی) از نامهای زرتشتی که گونهی دیگر آن به نظر میرسد سادیار باشد ؛ (در اعلام) نام یکی از سرداران داریوش .
|
|
1862
|
ساتین
|
(به مجاز) ، محبوب و دوست داشتنی .
|
|
1863
|
ساجد
|
(عربی) (در قدیم) آن که سجده میکند ، سجده کننده .
|
|
1864
|
ساجده
|
(عربی) (مؤنث ساجد) ، ← ساجد .
|
|
1865
|
ساچلی
|
(ترکی) دارای موهای بلند و پرپشت ، گیسو بلند .
|
|
1866
|
ساحل
|
(عربی) (در جغرافیا) زمینی که در کنار دریا یا دریاچه یا رودی بزرگ واقع شده است ، مرزبین آب و خشکی .
|
|
1867
|
ساحله
|
(عربی ـ فارسی) (ساحل + ه (پسوند نسبت)) ، منسوب به ساحل ، ← ساحل .
|
|
1868
|
سادِن
|
(عربی) (اسم فاعل سدن) ، چاکر بتخانه ، خادم بتخانه .
|
|
1869
|
سادِنه
|
(عربی) (مؤنث سادن) ، ← سادن .
|
|
1870
|
سادیار
|
(= ساتیار) ، ← ساتیار .
|
|
1871
|
سارا
|
(در قدیم) خالص ، بیآمیختگی ؛ (در اعلام) نام زن حضرت ابراهیم (ع) و مادر اسحاق (ع).
|
|
1872
|
ساراب
|
نام دهی در شهر بابک یزد .
|
|
1873
|
سارادخت
|
دختر خالص و پاک ، دختر مبرا از گناه و پاکیزه .
|
|
1874
|
سارای
|
(= ساره و سارا) ، ← ساره و سارا .
|
|
1875
|
سارگل
|
گل زرد .
|
|
1876
|
سارمه
|
نام روستایی در شهرستان فومن .
|
|
4470
|
سارنیا
|
خالص،پاک،منزه،دختر پاکدامن،بانوی بی ریا
|
|
1877
|
ساره
|
(عبری) (= سارا ، سارای) به معنی امیرهی من ؛ (در اعلام) زوجه ابراهیم خلیل (ع) و مادر اسحاق (ع) ؛ (در هندی) شاره یا نوعی لباس محلیِ زنان هند و پاکستان که به صورت پارچهای سبک و بلند است و یک سر آن را به دور کمر میپیچند و سر دیگر آن را بر روی شانه یا
|
|
1878
|
سارو
|
نام پرندهای سیاه رنگ ، سار ، سارنگ ، شارک ؛ (به ترکی) ساروج .
|
|