889
|
پادرا
|
[پاد به معنی سرزمین و ' را ' (در اوستایی) به معنی شکوه و درخشش و روشنایی است] ، در مجموع سرزمین باشکوه .
|
|
890
|
پادمیرا
|
جاویدان ، نگهدارنده عشق ، نگهبان مهر.
|
|
891
|
پارسا
|
آن که از ارتکاب گناه و خطا پرهیز کند ، پرهیزگار ، زاهد ، متقی ، دیندار ، متدین ، مقدس ، عارف ، دانشمند .
|
|
892
|
پارسادخت
|
(پارسا + دخت = دختر) ، دختر پاکدامن و پارسا .
|
|
894
|
پارسامهر
|
پرهیزگارِ مهربان .
|
|
895
|
پارسان
|
( پارس + ان (پسوند نسبت)) ، منسوب به پارس ، پارسی ، اهل پارس ، از مردم پارس .
|
|
896
|
پارسانا
|
(پارسا = پاکدامن ، زاهد و متقی + نا ( پسوند نسبت ساز)) ، منسوب به پارسا ، ← پارسا .
|
|
893
|
پارساکیا
|
(پارسا = آن که از گناه بپرهیزد ، پاکدامن + کیا = کسی که پادشاه بزرگ باشد) ، پادشاهِ بزرگ و پرهیزکار و پاکدامن ؛ (در اعلام) نام یکی از اُمرای درگاه کارکیا.
|
|
897
|
پارسه
|
پارسی در پارسی باستان به صورت پارسه نوشته میشده است و پارسی به معنای مردم پارس است .
|
|
898
|
پارسیا
|
منسوب به پارسی ، (منسوب به قوم پارس) ؛ پارسی ، اهل پارس ، از مردم پارس .
|
|
899
|
پارسینا
|
( پارسی + نا (پسوند نسبت ساز)) ، منسوب به پارسی ؛ پارسی ، اهل پارس ، از مردم پارس .
|
|
900
|
پارلا
|
( ترکی ) به معنی درخشنده و نورانی .
|
|
901
|
پارمیدا
|
(در اعلام) نام دختر بردیا .
|
|
902
|
پارمیس
|
(در اعلام) نام دختر بردیا که زنِ داریوش (اول) بود .
|
|
903
|
پارمین
|
( پار + مین ) تکه یا قطعهای از بلور (در اعلام) نام زنِ داریوش.
|
|
904
|
پاشا
|
(مخففِ پادشاه) ، بزرگ ؛ (در اعلام) (منسوخ) در امپراتوری عثمانی ، لقب و عنوانی برای مقامات لشکری و کشوری و بعضاً فرمانروا و حاکم هر یک از سرزمینهای وابسته.
|
|
919
|
پالیز
|
(در قدیم) باغ ، جالیز.
|
|
4462
|
پانته آ
|
نگهبان نیرومند (گرد آفرید) یا نگهبان فرد نیرومند را میدهد.
|
|
920
|
پانتهآ
|
(در اعلام) زن زیبایی از اهالی شوش که زیباترین زن آسیا به شمار میرفت؛ از اسامی باستانی.
|
|
921
|
پانیا
|
به معنی محافظ و نگهدارنده.
|
|